هفته ی 30ام
خروسه می گه قوقولی قوقو
سلاملوکم آقا کوچولووو
مامان جونی
دیشب نوبت سونوگرافی داشتیم و منم از دیروز صبح خیلی خوشحال و پر انرژی بودم.
واسه همین یه عروسک آویز برای اتاقت و یه سرهم جین برات خریدم تا یه کم هیجانمو تخلیه کنم!
وای من دیوانه نشم از دست این لباسای خوشگل شما خوبه!
بالاخره دیشب رفتیم سونوگرافی و فهمیدم اون همه ذوق و هیجان بی دلیل نبوده چون هزاار ماشالا حال شما خیلی خوب بود و خوبم وزن گرفتی
بعدم فهمیدم الان کجای دل مامانی. کلت کجاست، خلاصه دستا و پاهات کجان...
حالا از دیشب داریم با بابایی فک میکنم آیا سر شما گیج نمیره که همش این شکلی ای!؟
خب مامانی از امروز به بعد کار زیاد داریم چون باید آماده ی سفر به تهران شیم
آخه دیگه چیزی نمونده به اومدن شما و منم تا یکی دو هفته ی دیگه بیشتر اجازه ی پرواز ندارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی