کاکل زری، یا نازپری؟
از وقتی صدای ضربانت رو شنیدیم، حال و روز مامان خیلی خوب نبوده و خیلی خیلی باید مراقب شما می بوده. به خاطر همین همش استراحت کرده. بابایی هم مثل پروانه دورش چرخیده تا نگذاره آب توی دل من و شما تکون بخوره واقعن که خسته نباشه و دستشم درد نکنه.
از دیروزم که ما مهمون داریم. بابا مجید و مامان مریم و عمو حسام و عمه هدیه و عمو مسعود از تهران اومدن.
امروزم قراره من و بابایی بریم و اولین سونوی غربالگری رو انجام بدیم تا خیال خانم دکتر از سلامتی شما راحت بشه!
هر وقت قراره روی ماهت رو ببینم دلشوره میگیرم. فکر کنم از دلتنگی زیاده مامانی!
خلاصه بعد یک ساعت انتظار نوبت ما شد. ایندفعه آقای دکتر خیلی مهربون نبود، انگار دوست نداشت مامان زیاد ازش سوال بپرسه! ولی من کار خودمو میکردم
آخر از همه هم ازش پرسیدم جنسیت شما رو فهمیده یا نه...
با اینکه شما خیلی کوچولویی و هنوز 12 هفته رو هم پر نکردی ولی بالاخره از زیر زبون آقای دکتر کشیدم که شمااا به احتمال خیلی زیاد یه پسر کاکل زری هستی الهی که مامان دور سرت بگرده عزیز دلم
این خبر من و بابایی رو خیلی خیلی خوشحال کرد
خلاصه برگشتیم خونه و فیلم سونوگرافی رو برای همه گذاشتیم ولی بهشون گفتیم جنسیتت معلوم نشده تا اینکه خودشون توی فیلم دیدن و فهمیدن
امروز کلی فیلمت رو تماشا کردیم و سعی کردیم مطمئن شیم که پسری! آخه قراره بریم قشم و مامانی هم دلش میخواد خرید سیسمونی شما رو شروع کنه.
قد شما تا امروز یعنی 3 بهمن، 64 میلیمتر شده.
اینم عکس شما که کلی ما رو سر کار گذاشت